دسته‌بندی نشده

لباس اقوام ایرانی02

لباس اقوام ایرانی0۲

تاریخچه لباس در میان اقوام ایرانی 

انسان هزاران سال پیش انسانی بود که مانند سایر جانوران به صورت طفیلی میزیست و از آنچه طبیعت در دسترس او قرار داده بود معاش خود را تأمین می کرد؛ و نیز موجودی بود که پس از آن همه قرنهای یخبندان توانست بقای نوع خود را تأمین سازد؛ دوران اولیه ی زندگی اش دوران توحش بود که باستان شناسان آن را دوره ی پالئولتیکنام گذاری کرده اند؛ به طور کلی در این دوران ظهور هنرهایی چون سفالگری (البته به صورت بسیار ابتدایی )نقاشی در غارها، موسیقی و رقص مشهود است.

موسیقی و رقص در تقویت معنوی جوامع پالئولتیک سهم به سزایی داشته است؛ بر روی دیوار غارها نقوش حرکات و ژستهای رقص مانندی وجود دارد که آشکار می سازد انسانهای اولیه از رقص و حرکات موزون برای رام کردن عوامل طبیعی کمک می گرفته اند. زیبا شدن به وسیله ی رنگ یکی از هنرهایی‌ست که بشر اولیه تجربه کرده است.

و هم اکنون نیز در میان قبایل وحشی آفریقایی و یا بومیان استرالیایی رواج دارد مثلاً یک مرد بومی استرالیایی همیشه در جشنها سر تا پای خود را رنگ میکند و برای او رنگین کردن بدن هنگام رقص نوعی پوشش یا لباس است. خال کوبی و شکافتن پوست نیز برای دوام بیش تر زینت بدن و صورت مورد توجه بود و اگر قبلاً نوعی وحشی گری به شمار می آمده، هم اکنون زنان و مردان متجدد سراسر دنیا حتا در ایران امروز به این کار مبادرت می ورزند.

برای زنان و مردان دوره ی ما این عمل علاوه بر زینت نوعی اصلاح عیوب صورت نیز میباشد؛ منتها برای انسان عصر حجر قدیم نوعی پوشش تزیینی تن بوده است. چون در آن روزگار پارچه و لباس برای سوزن دوزی و گل دوزی نداشتند،این عمل را روی پوستشان انجام میدادند؛ همچنین در این دوره از برگها و الیاف گیاهان مختلف برای تزیین بدن و پوشش مختصر هنگام رقص استفاده می کرده اند.

بدین ترتیب که ابتدا آنها را به صورت تارهای افقی و عمودی در می آوردند سپس با تارهای عمودی که آنها را در لابه لای تارهای افقی قرار می دادند، بافتهایی ایجاد میکردند و با گذاردن آنها در آب در دراز مدت می توانستند بر روی آنها نقاشی کرده و برای پوشش مختصر و یا تزیین بدن برهنه ی خود استفاده نمایند؛ و این اولین حرکت به سوی بافندگی و تهیه ی پوشاک بوده است.

در این دوره عصر حجر (Stone Age) یا پارینه سنگی یا اواخر آن بود که انسان بدوی با هوش و ذکاوت خود آتش را در طبیعت کشف کرد او آموخت که چه گونه آتش را درست کند و از آن بهره ببرد روایات گوناگون در این مورد وجود دارد با این اکتشاف بزرگ و به دنبال آن به کمک کشاورزی، انسان توانست نیازمندی به شکار را تخفیف دهد زیرا قادر به پختن غذا بود؛ به هر تقدیر کشف آتش و پختن گیاهان بعدها این را به انسان آموخت که لباسهایش را رنگ کند و این این خود تحول عظیمی در پوشش مختصر او به وجود آورد.

در حقیقت بشر به سرعت از دوران پارینه سنگی (پالئولتیک) به عصر نوسنگی (نئولتیک) وارد شد و دو انقلاب مهم در زندگی او به وقوع پیوست گذر از مرحله ی گردآورنده شکارچی به مرحله ی کشاورزی و سپس به مرحله ی صنعت؛ احتمالاً هنگام پرداختن به کشاورزی و گله داری بود که بشر توانست از الیاف گیاهی برای بافتن پارچه و یا بافته ی حاصل از پشم گوسفندان برای تن پوش خود استفاده کند.

پس از مطالعه ی تحقیقات باستان شناسانی مانند گیرشمن، واندنبرگ، کارلتون و دیگران در نقاط مختلف ،ایران، به این نتیجه میرسیم که نخستین اجتماعات بشری در نجد ایران در دوره ی نوسنگی بین ۱۰ تا ۱۵ هزار سال پیش از میلاد مسیح بوده است با وجود این آثار به دست آمده بعد از این دوره که چندین مجسمه ی الهه ی مادر یا ننه است بیانگر این است که انسان هنوز در بعضی از نواحی ایران در شش هزار سال پیش از میلاد تن پوشی نداشته است.

و فرهنگی که در پشت این آثار نهفته است فرهنگ مادرشاهی است که از مختصات ساکنان نجد ایران و به طور کلی فرهنگ ایرانی در پیش از تاریخ است که زن را به مقام الهه ارتقا می دهد؛ مجسمه هایی از این دست به نام ایشتار و آناهیتا مربوط به هشت تا نه هزار سال پیش است که در تپه سراب کرمانشاه به دست آمده است؛ یکی از آنها مجسمه ی زنی است که سر ندارد ارتفاع آن شش سانتی متر است؛ این مجسمه بدون تن پوش است و نشانگر این است که هنوز بشر در هزاره ی ششم تا هفتم پ.م نیازی به داشتن پوشش و لباس برای حفظ تن و بدن احساس نمی کرد و تنها هنگام رقص برای تزیین از الیاف بافته ی درختان یا خال کوبی و یا آویختن گردن بند به گردن استفاده میکرده است؛ در آثار ابتدایی تمدن های اولیه اقوام مختلف ایران مجسمه هایی از این قبیل برهنه یا با تزیینات گردنبند و غیره حتا تا سه هزار سال پ.م  دیده می شود.

همان طور که قبلاً گفته شد رقص در تقویت معنوی جوامع پالئولتیک سهم به سزایی داشته است زیرا که انسانهای اولیه از این حرکات برای رام کردن عوامل طبیعی کمک می گرفته اند ولی پیچ و تابهای رقص مانند بدن در دوره های بعد نئولتیک به خصوص در دوره ای که بشر سفال گری را آغاز نمود نشانه ی پرستش خدایان بود که هنوز بشر دوره ی پالئولتیک از نظر اعتقادی بدانجا نرسیده بود و یا در دوره ای که کشاورزی رواج یافت، هنگام جمع آوری محصول دور آنچه که به دست آورده بودند جمع میشدند و به رقص و پایکوبی می پرداختند؛ کهن ترین اثر مستندی که رقص هزاران سال پیش را در ایران مینمایاند اشکالی است که بر روی کاسه ای از گل پخته که از تپه خزینه شوش به دست آمده و مربوط به هزاره ی ششم و پنجم پ. م. است.

عامل شکار آغازی برای پوشیدن لباسهای پوستی بود ولی این تنوع پوشش با اشکالاتی همراه بود

اولاً این پوستها طوری شانه ها و دستها را میپوشاند که جلوی هرگونه حرکت و جست و خیزی را می گرفت؛ ثانیاً قسمتهایی از بدن را اصلاً نمی پوشاند؛ ثالثاً بیشتر این پوستها به خاطر خشک شدن پوست حیوانات پس از شکار قابل استفاده نبود؛ از این رو بشر تدبیری اندیشید و این پوستها را که با زحمات زیادی به دست آورده بود قابل استفاده گردانید؛ ابتدا با جویدن پوست آن را نرم ساخت (کاری که زنان اسکیمو هم اکنون در غیاب همسرانشان انجام میدهند) بعد با کوبیدن آن و پس از کشف روغن با چرب کردن هنوز هم در پاره ای از نقاط دنیا این روشها معمول است.

بعدها بشر کشف کرد که میتواند این پوستها را که از طریق شکار به دست آورده بود با خواباندن آنها در شیره ی بعضی از درختان که با آب مخلوط شده بود، نرم کند و بدین ترتیب آنها را به هر فرم و شکلی که میخواست در می آورد و مورد استفاده قرار میداد؛ و ما در ایران مدرک و سندی که بیانگر استفاده از پوست و پشم تا قبل از کشف دسته چاقویی در سیلک کاشان باشد به دست نیاوردیم؛ و به استناد این دسته چاقو میتوان گفت که ساکنان نجد ایران در هفت هزار سال ،پیش از این مرحله گذشته بودند و با آغاز کشاورزی و گله داری از پارچه ی پشمی و نخی نیز برای پوشش خود استفاده مینمودند.

پروفسور گیرشمن در کتاب ایران از آغاز تا اسلام در مورد دسته ی چاقو می نویسند:  زیباترین قطعه ای که تاکنون کشف شده بدون شک دسته چاقویی است که انسان این عهد  نئولتیک  را نشان می دهد در حالی که شب کلاهی بر سر نهاده و لنگی با کمربند به دور کمر بسته است  این یکی از قدیمی ترین تصاویری است که از انسان خاور نزدیک شناخته شد. آقای دکتر عیسی بهنام قدمت این دسته چاقو را به هفت هزار سال پیش نسبت داده اند. تصویر این دسته چاقو و چگونگی آن در بیشتر کتابهای هنر جهان که از هنر ایران کهن سخن به میان آمده وجود دارد.

آقای محمد مشیرپور مینویسند این مجسمه مشخص میکند که انسان در ۴۲۰۰ سال .پ. م. دیگر از پوست حیوانات به طور طبیعی استفاده نمی کرد. بلکه از پشم پارچه هایی می بافته و آنها را لنگوار بدون تصرف و با برش بسیار ساده به دور کمر می پیچیده است.

به اعتقاد من فرم تن پوش این مجسمه بیشتر شبیه تن پوش اسکیموها میباشد که با بالاتنه یکسره بوده و با کمربندی قسمت بالاتنه از دامن لنگ وار آن جدا شده است و شاید قسمت بالاتنه به لحاظ مرور زمان ساییده شده و ظاهراً لخت به نظر می آید؛ علاوه بر آن این مجسمه نشان میدهد که در هزاره ی ششم و پنجم پ.م انسان تنها از پوست برای پوشش استفاده نمی کرده است بلکه از پارچه ی بافته ی پشمی و غیره نیز بهره میبرده و شب کلاهی هم که سر را پوشانیده از نوعی پارچه ی کلفت پشمی برجسته بافته شده است.

و اگر بپذیریم که پارچه ی این تن پوش از پشم است این بدان معنی است که حدود پنج یا شش هزار سال پ. م. هنوز کاشان منطقه ی سردی بوده و حتماً انسان آن دوره در بالاتنه نیز دارای پوشش بوده است و همچنین قبل از این هزاره از پوست برای پوشش کامل تن استفاده می شده است. در حالی که صاحب نظران تنها لباس این مجسمه دسته ی (چاقو) را دامن لنگ وار و شب کلاه دانسته اند.

معتقدم که اگر تنها تن پوش این مجسمه دامن لنگ وار بود احتیاج به کمربند نداشت و حالت بستن کمربند مبین آن است که صاحب لباس در درجه ی اول، آن را برای جدا کردن بالاتنه از دامن و فرم دادن بدن و در درجه ی دوم برای بند کردن سلاح به کاربرده است. حتا من فکر میکنم که تن پوش این فرد مانند تن پوش اسکیموها کلاه چسبیده ای به دور یقه ی بالاتنه داشته است و شب کلاه تنها پوشش سر او نبوده است و احتمالاً مجسمه ساز آن را بدین صورت تراش داده است بدین ترتیب دامن لنگ وار دیگر مطرح نیست بلکه دامن به بالاتنه متصل است و بر روی آن کمربند بسته شده است.

باید دانست که در هزاره ی پنجم فرهنگ و زیر سیستم‌های تمدنی «بداری در مصر و یارمو در بین النهرین به وجود آمده بودند و اگر تن پوش این مجسمه را تنها دامن لنگ وار بدانیم این پوشش تنها باشنتی یا لباس شیر مردان مصری با پیلیهای ویژه در هزاره ی دوم .پ‌.م که از کتان بوده قابل مقایسه است در منطقه ای گرم مانند مصر و با اختلاف سه هزار سال در پنج یا شش هزار سال پ.م بود که مس را شناختند و بعد از آن یعنی دو هزار سال بعد مفرغ را؛ در این هزاره نساجی و دباغی و سفالگری با دست از جمله صنایعی بود که بیش تر در ایران و مصر رواج داشت و مردم مغرب زمین در این زمان هنوز در دوران اولیه قرار داشتند.

از ابزار باقی مانده‌ی سنگی و گلی در فلات ایران تعدادی دوک است که بیانگر این است که در ایران زود تر از نقاط دیگر دنیا به نساجی می پرداخته اند با حداقل با اصول این صنعت آشنا بودند و از آثار باقی مانده در شوش چنین بر می آید که نخستین پارچه ها در شهر شوش و در شش هزار سال بهم بافته شده است.

خانم ملک زاده بیانی نیز در تاریخ مُهر ایران به این مطلب اشاره کنند که نقوش مُهرها نمایانگر این است که در هزاره ی چهارم پ. در شوش زنان هنر کوزه گری ریسندگی و بافندگی را می دانسته اند جنس لباسهای شان پشمی پوستی و یا به طور کلی از پارچه هایی است که با نقوشی به اشکال مختلف خطوط موازی با مخطط و با شرابه هایی تزیین یافته است در مُهرهای ابتدایی پوشاکی که بر آن خدایان است نقوش زیبا و متنوعی دارد کلاه ها نیز دارای نقوش متنوعی هستند؛ برای مردم عادی با شکلهای مدور و ساده به صورت عرق چین و شب کلاه مطابق است ولی کلاه و تاج خدایان شاخ دار مانند نوعی عمامه است.

تاج الهه ها نیز بلند و مطبق و زیباترین آن تاجی است که بر سر الهه ی جنگ که بر مهر استوانه ای دوره ی ایلامی جدید منظور است

بر روی دیوارهای غاری در کوه دوشه در لرستان نقاشی هایی وجود دارد که در آنها تصاویر انسانهایی سوار بر اسب یا پیاده در حال جنگ هستند که تن پوش آنها فرم مشخصی ندارد چون به رنگ سیاه است ولی پوشش سر آنها و سلاح شان قابل تشخیص است.و همچنین کلاه و سلاح‌ شکارچیان منقور در مهرهای هزاره‌ی چهارم پ.م نشانه‌ی آنست که ایرانیان در این دوران به پوشش سر توجه خاصی داشته‌اند.

در این زمان انقلاب شهری آغاز شده بود و فلزکاری نخستین دانش بین المللی محسوب می شد از این رو کلاه خودها احتمالاً از جنس فلز بوده است

همچنین نگاره های ظروف ســـفالین در شش هزار سال پیش (هزاره ی چهارم پ. م.) که نمادهایی از گونه های مختلف رقص در این دوره بوده است مبین این است که زن ضمن داشتن مقام روحانی و مسؤولیت کارها به قول آقای ذکاء نشاط زندگی را از یاد نمیبرد و با رقص به عنوان عبادتی مقدس به تفریح میپرداخت؛ در این نقوش مشاهده میکنیم که این زنان از تن پوش تنگ و چسبان (کیسه‌ای) استفاده میکرده اند که از پارچه بوده است. این لباسهای تنگ و چسبان را تنها در هزاره ی دوم پ. م بر تن مصریان متمدن میبینیم اختلاف بر سر تزییناتی است که مصریان در بالاتنه یا به طور کلی در پارچه به کار می بردند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *